داشتم فیلم می دیدم.

یه دختر جوون توی فیلم فوت کرد.خواهر و مادربزرگ وارد سرد خونه شدن تا برای آخرین بار ببیننش.خواهرش زار می زد.

اما مادربزرگ....

آروم ملافه رو کنار زد،بوسیدش و گفت: عزیزم،فعلا خداحافظ تا روزیکه دوباره همدیگه رو ببینیم.

آرامش عجیب و دلپذیری داشت.

تمنای دلم از خدا اینه که به من هم قدرت پذیرش واقعیات و ایمان و اعتماد بیشتری نسبت به خودش عطا کنه.

آمین