از سفر برگشته م.البته چند روزی می شه.اما نوشتنم نمیاد.هم ذهنم پره ،هم خالی.

امروز امتحان انجمن خوشنویسان برگزار شد.اینقدر دو بیتی که داده بودن نوشتنش مشکل بود که همون اول جلسه یکی از اساتید اومد و گفت :بچه ها !این کلماتی که من می گم کشیده بنویسید که ترکیبتون قشنگ بشه.نمی دونم چه مرضی هست که سرمشق رو سخت بدن ،بعد جوابش رو بگن!کلا هم از نوشته م راضی نبودم.

*یکی از دوستان چند وقتیه متارکه کرده.هر وقت دلش می گیره من یادش میارم که وقتی با اوشون بود چه زجری می کشید!دوستم باید حلقه دست می کرد.اما ایشون نه.یه بار دوستم اعتراض کرده بود که:تو چرا حلقه دستت نمی کنی؟گفته بودن:اونوقت منشی های شرکت تحویلم نمی گیرن!