امروز از مترو پیاده شدم و داشتم می رفتم به سمت خروجی که دیدیم جمعیت حلقه  زدن دور چند نفر.بله.چند تا پسر جوون داشتن کتک کاری می کردن.چه بزن بزنی.زنها همه مضطرب بودن و می گفتن:جداشون کنید!مردها هم ناظر این زدو خورد بودن.گاهی یکیشون می رفت و یه دستی به یکی از طرفین دعوا میزد که وجدانش آسوده بشه که سعیشو برای خاتمه دعوا کرده!

از حراست هم اثری نبود.بد جوری این ۴ نفر همو میزدن و بالاخره مامور حراست با خونسردی تمام اومد روی سن.بدون دخالت دست!!ازشون خواست جدا بشن!!!!

اونها هم براش تره خورد نکردن.یه کم می نشستن دوباره پا می شدن.ترسیدم از جلوشون رد بشم.رفتم تو یه مسیر جدید که دیدم اه!باید با آسانسور برم بالا.برگشتم و دیدم هنوز ماجرا ادامه داره.یه خانم مثل مادر فولاد زره داشت داد می زد.حراستی هم به آرامش دعوتش می کرد.چی شده بود؟اول دعوا که پای زنی وسط نبود.یه کم وایسادم.زن میگفت:یه اجنبی چطور جرات می کنه تو کشور من هموطنم رو بزنه؟؟؟و  ناگهان پای اعضا و جوارح تناسلی رو آورد وسط و من یدفعه دوزاریم افتاد که یکی از طرفین دعوا جز اتباع افغانیه.

نگاهشون کردم.۲ تا پسر بودن.بچه یا شاید تازه مرد شده بودن.سرشون رو پایین انداخته بودن.پیرهن یکیشون پاره شده بود و پشتش معلوم بود.

دلم لرزید.

با شناختی که بعد از ۳ سال کار کردن و حشر و نشر با افاغنه دارم تا ۹۰٪ اطمینان دارم که این دو پسر بی گناه بودن.

اما این قسمت برای کسانیه که با وبلاگ قبلیم آشنا نیستن.برداشتی که من از این قوم دارم اینه:

مردم شریفی هستن.اکثرشون اصیلن.صبورن و اهل اعتراض نیستن.زندگی و اتفاقاتش رو هر چی که هست می پذیرن و شکوه نمی کنن.اهل کار و تلاشن.خانوداه براشون خیلی مهمه.و مهربونن.

و قطعا مثل هر قوم دیگه ای آدمهای نابکار و قاتل و متجاوز و دزد دارن.اما روی هم رفته از ایرانی ها بهترن!!!

مگه ما ایرانی ها وقتی مهاجر می شیم "کله سیاه" خطابمون نمی کنن؟مگه اینهمه ایرانی شارلاتان در اقصی نقاط دنیا نیست که سر بیمه و دولت و مردم اونجا کلاه می ذارن؟(در کنارش نابغه ها و ایرانیهای شریف هم داریم ها)

دلم خیلی برای اون ۲ تا پسر سوخت.شاید هم مردم من خسته ان که کار ندارن چون همه کارگرهای ساختمون افغانین.این همه امکانات کشورشون صرف افاغنه می شه و کاری نمی شه کرد و ...

اما من معتقدم هیچوقت نباید حق رو نا حق کرد و به ضعیف زور گفت....