همه دوستان واقفید که من چقدر به ازدواج علاقه دارم و تمام سعیمو برای به انجام رسوندن این امرخطیر می کنم!!!

رفتم به یکی از این همایشهای انتخاب همسر به شکل حضوری.قبلا هم تعریف آقایی که بانی این کار هست شنیده بودم.رفتم ببینم چه خبره.به خیال خودم من تنها دختر شرکت کننده توی مراسم بودم!وقتی وارد شدم دیدم اووووووووووه.جای نشستن هم به سختی پیدا می شه!

جالبتر این که یکی از کسانی که چندماه پیش با هم آشنا شدیم  آخرش هم زدیم به تیپ و تاپ هم اونجا بود!!!هر دو وقتی چشم تو چشم شدیم اول شوکه شدیم بعدم وانمود کردیم همدیگه رو نمی شناسیم!!!چقدر این دنیا کوچیکه واقعا.

روند به این شکل بود هر کس باید می رفت رو سن!!کد شناسایی و مشخصاتشو شغل و سن و ..می گفت.هر کس می تونست ۳ تا کد رو انتخاب کنه برای مذاکره.آقای الف هم که بانی این کاره خیلی خوش سر زبون و رک بود.کلا وجود خاستگار سابق و مراسم معارفه باعث شده تپش قلب بگیرم.یه لحظه تصمیم گرفتم نرم روی سن.اما بعد گفتم:باید برم.برای همین اومدم.

خلاصه اقایون می رفتن رو سن ردیف می شدن.اکثرا خجالت زده بودن و به اقای الف نگاه می کردن.اونم می گفت:من زن دارما!!خانوما رو نگاه کن.برای خانوما هم همین حالت وجودداشت.تا نوبت من شد و رفتم اون بالا.فکر کنید ۲۰۰ جفت چشم سر تا پای آدمو ورانداز کنن!چه حالیه!!!رشته و سنمو ..گفتم.چون اقای الف کار کشته و تیز بود زد تو خال.گفت :قدت چنده؟۱۷۰؟گفتم:۱۶۷-۱۶۸.

گفت:آره دیگه.آقایونی که مثلا قدشون ۱۲۰ هست به ایشون رای ندن.تناسبو رعایت کنید لطفا!!!بعد راجع به لوله بستن ازم سوال کرد.نشستم و ..

یه پسری بود قد بلند و مو لخت.نسبت به جمعیت سر بود.همه دخترا خاستار مذاکره باهاش شدن.حدود ۱۱ بار کدش خونده شد.نیشش تا بنا گوش باز شده بود و می گفت:همایشو بخاطر من برگزار کردین؟

بعد یه پسر ۱۳۶۴هم اومد رو سن.گفت :من چی بگم.اینا همه جای مادرم هستن!!

یه دختر ۲۲ ساله هم بود.بسیار زیبا و بلند بالا و دماغ عمل کرده که رای زیاد داشت و با هیچکس مذاکره نکرد.

یه پسری هم بود که چند تا دختر بهش رای دادن همه رو رد کرد.آخر سر دختری که اون بهش رای داده بود ردش کرد.کل خانوما دختر رو تشویق کردن.

بعد هر ۲ نفری که برا ی مذاکره می رفتن ملت اشک شوق می ریختن.دست و خنده .اقای آلف هم به دخترا می گفت:چیه؟ذوق نکن.زنش نشدی هنوز.کلی مونده تا اونزمان.

تاکید هم داشت که به هم شماره ندید.خانوما هر کی خارج از مسیر موسسه خاست ارتباطی برقرار کنه بدونید قصدش چیز دیگه ست.

جالب بود.فقط وجود اون اقا که همیشه پای ثابت اونجاست عذابم می ده.