کار جدید باز هم سر و کله زدن زیاد داره.هر روز کلی مریض از همه جای ایران و ممالک خارجه!داریم.

پرسنل هم به نوبه خودشون جالبن.همه مخصوصا خدمه دوست دارن سر دربیارن که تو چه کاریه.و جالبتر اینکه اینجا دختر مجرد زیاده و کل پرسنل حتی اسم دوست

پسرهای بچه ها رو می دونن!

چند روز پیش یکی از آقایون خدمه اومد.به منشی که ۸-۷ سالی ازم کم سنتره گفت :عینک دوست پسرتو بده امروز می رم بیرون بزنم.جواب داد:اون خیلی خسیسه.بهتون نمیده!

بعد آقای خدمه گفت:شما می تونی عینک شوهر عمه تو به من قرض بدی؟ منم نگاش کردم که ینی خودتی!من اول کاری زندگیمو نمی ریزم رو داریه برات!(حالا انگار چی دارم تو زندگیم!)

دیروز هم یکی دیگه شون اومد و می گفت که:این آقایی که اومد برای فلان کارفوق لیسانس داره و آدم مهمیه و دوستمه و اینا.دنبال زنه.من آمار همه تونو دارم.خانوم ..رو هم نمی دونم هنوز!منم نگاش کردم باز.

البته پرسنل بدی نیستن.اما زیاد کنجکاون.

اما بشنوید از مریضها.

دیروز چند تا مرد اومدن اونجا.در راسشون!یه پسری بود با شلواری تا زیر زانو!!و شدیدا مغروق در حس خوش تیپی و دختر کشی!اومد گفت:can u speak english

من و منشی صبح هم هر دوجوابمون آره بود.نصف پرونده رو منشی پر کرد و پسر سبکسر عرب گفت دندونپزشکه و سه تا همسر داره.بعد که اومد برای تکمیل پروندش پیش من گفت که زن نداره و مجرده.دست آخر هم که فرستادیمش بره برای عمل زیبایی بینی گفت :

goodbye beautiful ladies

خیلی دوست داشتم با کفش بزنم تو سرش.چون شنیدم تو بخش هم به چشم چرانی و نمک پراکنی ادامه داده بود!

با اون شلوار نصفه ش!