چند تا مطلب درباره" ت.ج.اوز ج.ن سی،Rape" خوندم.یاد دوران دانشجویی افتادم.

یه دوره کارورزی در پزشک قانونی معروف پارک شهر داشتیم.یادمه کلی ذوق داشتم که آخ جون می رم اونجا جسد تازه می بینم. قبلا واحد آناتومی پاس کرده بودم.اما اجساد اونجا اینقدر که مواد نگهدارنده دارن و  تکه پاره شدن که بیشتر شبیه مومیایی هستن.تر و تازه نیستن.

خلاصه خوشحال و شادان رفتیم.دیدم که نه بابا اینجا ما می ریم بخش معاینه اناث.کیسهایی که به هر دلیلی باید گواهی ب.کارت می گرفتن.

اونجا با واقعیتهای تلخی که آدمو نیشگون می گرفت آشنا شدم. توی این بررسی باید مشخص می شد که کم و کیف ماجرا چه جوری بود؟چند بار و با چه عمقی م.ق.اربت یا ت.ج.اوز صورت گرفته.که الحق کار مشکلی بود.چون با زندگی آدمها سر و کار داشت.

اولین مورد یه دختر 16 ساله بود.یادمه منکرات گرفته بودش.محل فعالیتش پارک شهر بود.لنز عسلی،موهای چتری  زرد با مقنعه و مانتوی سفید کوتاه.خیلی سرخوش بود.از معاینه معلوم بود که بارها و بارها...یادمه وقتی از روی تخت بلند شد با لبخند گفت:ا!دختر نیستم؟البته اونزمان هنوز پ ن پ اختراع نشده بود که جواب بدم.کلی متاثر شدم...

 بعدی دختر 14 ساله ای بود که یه روز موقع برگشتن از مدرسه چند تا موتور سوار ...باردار شده بود.تا 6 ماهگی هم بچه رو نگه داشته بودن!بعد هم زایمان و مرگ بچه ای که الان تو باغچه خونه چال شده بود!یادمه مثل روح بود.سرش پایین بود و هیچ حرفی نمی زد.

دو تا دختر کوچولو و ،والدین در حال جدایی.قرار بود بچه ها برن بهزیستی.و مادر با یکی از بچه های ما دعواش شد که چرا ناخنت بلنده و دختر منو معاینه می کنی!

کیس بعد فاجعه بود.ت.ج.اوز پدر به دخترش.دختر می خندید.انگار نه انگار.نمی شد فهمید شوکه ست یا نقش بازی می کنه.

دختر دندون پزشکی که گواهی عدم بک.ارت گرفت و اونجا رو گذاشت روی سرش.

زن جوان بهم ریخته ای با مردی که پیراهن سفید با لکه های خون پوشیده بود و متهم به خیانت به شوهر زن بودن...

 توی اون دوران وقتی از ساختمون اونجا میومدم بیرون  دلم می خاست جیغ بزنم و بی استثنا همه مردهای دور و برم رو بکشم.!اینقدر همه بد حال بودیم که گاهی تصمیم می گرفتیم نریم سر کارورزی.

البته با اتمام کارورزی این حس بد از بین رفت.

کلی تلاش کردم و با رئیس اونجا حرف زدم  تا رضایت داد.خلاصه 4 نفری رفتیم سرد خونه.اونجا پر بود از آدمها.راستش زیاد با ما فرقی نداشتن.یادمه زنی رو دیدم که سرش باز بود.دوست داشتم صورتش رو ببینم و اون حس رو تجربه کنم..اما پوست سر رو انداخته بودن روی صورت تا مغز رو بررسی کنن..

امتحان این واحد دیدنی بود.فکر کنید کیس می اومد ما باید گواهی می دادیم.

روال اینجوری بود که از طرف می پرسیدیم اوضاع از چه قراره!بعد اون گیج می شد برای گواهیش و می ترسید.ما توضیح می دادیم که دانشجوهای بیچاره طفلکی هستیم و اونا هم راست می گفتن!

واجد تئوری این درس هم تنها کلاسی بود که هیچکس سرش غیبت نمی کرد.با یه استاد باحال به نام دکتر "بارونی".یه زن مجرد جوان اهل حال.خیلی دوست داشتنی بود.اولین پزشک زن متخصص این رشته بود و دل شیر داشت!طفلک پیارسال بعد از ازدواج تو جاده شمال تصادف کرد و رفت.حس کارآگاهی تو این واحد به آدم دست می داد.اسلایدهای رنگی که دکتر می ذاشت همه رو بوجد می آورد.روحش شاد...

محض اطلاع خانمها بگم:گواهی که پزشک قانونی می ده بر و برگرد نداره.یعنی اگه کسی بره مطب و گواهی بگیره می شه ادعا کرد به ماما یا دکتر پول داده که گواهی بگیره.اما در مورد پزشکی قانونی قضیه کاملا قطعیه.

من به اندازه یه پیرزن 60 ساله از این خاطره ها دارم!گاهی خودمم تعجب می کنم.خب از سال اول هر لحظه خاطره بود.

بعد از 7 سال خوب یادم مونده ها!ایول حافظه!!!

 *نکته:اگر خدای نکرده کسی مورد ت.ج.اوز قرار گرفت سکوت و لاپوشونی بدترین کاره.اگر زود اقدام بشه احتمالش زیاده که از طریق اسپرم باقیمانده و سلولهای پوستی که زیر ناخن قربانی بخاطر سعی در دفاع و چنگ کشیدن بجا مونده و بزاق و .. اون فرد شناسایی بشه.و روشهای اورژانس ضد بارداری هم هر چه زودتر استفاده بشن احتمال موفقیتشون بیشتره.موضوع بیماریهای مقاربتی هم جای خود داره.

*ببخشید اگه این پست یه کم تلخ بود.بیشتر برای کسانی گذاشتمش که دختری دارن.و خیلی خوبه که به بچه ها این چیزها رو یاد بدن.