این روزها زندگی شده درس و درس.غوطه وری بین خوف و رجا.قبولی یا مردودی!..

در مورد پست رمزآلودم یه نکته ذکر کنم.توصیفی که از خودم کردم،همون چند کلمه،تراوشات ذهن من نیست.چیزهاییه که اطرافیان به شکل دوستانه،توی بحث و جدل یا گاهی به شکل متلک بهم گفتن.

برای من و یکی از دوستان دیگه در این مورد سوتفاوتی ایجاد شده بود که حل شد!گفتم شما هم بدانید و آگاه باشید.

دوست دیگه ای که پیشنهاد داده بود به روانکاو مراجعه کنم.دوست من از مشاور و روانکاو هیچی جز خالی شدن جیب و گاهی بدتر شدن اوضاع نصیبم نشده.مشاور هر کس خودشه و لاغیر.

نمی دونم چرا این چند وقت چندین قدم برگشتم عقب و هرچه رشته بودم پنبه شد.

که امید دارم بزودی برگردم سر جای قبلی و جبران مافات بشه.

دلم برای همه تنگولیده.نمی تونم سر بزنم و کامنت بذارم.

دوستتون دارممممممممممممم